• امروز : پنج شنبه - ۹ فروردین - ۱۴۰۳
  • برابر با : Thursday - 28 March - 2024
1

ما قاتلان سلامتيم!

  • کد خبر : 2894
  • 05 اردیبهشت 1397 - 7:12

“هيچ دارويي بهتر از محبت نيست”. هفته سلامت بهانه خوبي شد تا قدري هم در تفحص احوالات جامعه امروزي قلم درد و دل بر کاغذ برقصانيم… سال گذشته موسسه تحقيقاتي گالوپ ايران را جزو سه کشور عصباني در دنيا معرفي کرد که با توجه به مولفه هاي عصبانيت احتمالا استان کرمانشاه به دليل ويژگي هاي […]

“هيچ دارويي بهتر از محبت نيست”. هفته سلامت بهانه خوبي شد تا قدري هم در تفحص احوالات جامعه امروزي قلم درد و دل بر کاغذ برقصانيم… سال گذشته موسسه تحقيقاتي گالوپ ايران را جزو سه کشور عصباني در دنيا معرفي کرد که با توجه به مولفه هاي عصبانيت احتمالا استان کرمانشاه به دليل ويژگي هاي قومي، اجتماعي و فرهنگي، جنگ زدگي، تا حدودي شرايط جوي و جغرافيايي و آمار سر به فلک کشيده بيکاري حتي به زعم عرق به مهمان نوازي و نوع دوستي در رتبه هاي نخستين باشد! البته که غرض خودزني نيست موضوع اين است که آنچه که هست را نمي توان انکار کرد…
در جلسه مجمع سلامت استان که درهمين هفته برگزارشد بلاخره حرف از نگرش تازه اي در باب سلامت به ميان آمد. ” تغيير ديدگاه از رويکرد پزشکي سلامت به رويکرد اجتماعي” بحثي که در کشورهاي در حال توسعه ريشه تحقيقاتي عميقي دارد و در ايران نيز طي ساليان گذشته در جوامع غير پزشکي دنبال شده است حقيقتا بر مبناي تحقيقات مي توان گفت رويکرد پزشکي نياز به يک مکمل دارد.
يکي از مباحث جالب توجهي که در اثناي همين موضوع مطرح شد تاثير فاکتور روابط اجتماعي در سطح سلامت جامعه و متعاقبا معرفي مولفه تنهايي به عنوان عاملي کشنده بود، لذا نوع و کيفيت روابط اجتماعي نقش تعيين کننده اي در ترغيب به انزوا طلبي و ميل به تنهايي دارد و تنها ماندن آغاز مرگ تدريجي است.
بله اصل مطلب همين است، دچار از هم گسيختگي روابط اجتماعي شده ايم و عجب اينکه اين آفت تا حريم خانواده هم رخنه کرده و ما خود بي خبرانيم! نگاهي به آمار طلاق، بيکاري، کودکان کار، خودکشي، جرايم، نزاع هاي خياباني، کودکان بي سرپرست و بد سرپرست، اعتياد،کلاهبرداري و… حاکي از شيوع منيت، خودگرايي، نفع طلبي شخصي حتي به قيمت گذر از خط قرمزهاي اخلاقي و … است.
مولفه هاي پنهاني که موجب زايش خشم، نفرت، کينه، حسادت، طمع و دروغ گويي و سايش محبت مي شود، البته نمي توان عشق و نوع دوستي را که با روح مردمان اين سرزمين عجين شده انکار کرد؛ ملت ايران از ديرباز به عشق ورزي، ديگر دوستي، همدلي شهره اند مساله اين است که آن عشق چون سابق ديگر جاري نيست! شوق دستگيري از همنوعان و شکوه حضور همين ملت از دور و نزديک سرزمينمان در ميان زلزله زدگان استان کرمانشاه مثال خوبي است براي تاييد اين گفته .
غرقيم در من من خود، اگر دلي مي رنجد به من چه! اگر چشمي مي گريد به من چه! اگر کسي مي شکند به من چه! اگر مادري نشسته بر راهي به تمناي نگاهي خوب به من چه! اگر کودکي در خيابان پي لقمه ناني است به من چه! اگر پدري تا کمر در سطل زباله اي خم شده که شرمنده نشود به من چه! … بگذريم از اين به من چه هاي بي پايان اما شب که شد لختي روزي را که گذشت مرور کنيم چه مي بينيم از کنار چند “چه” با بي تفاوتي گذشتيم؟! گاهي فقط گذشتيم، گاهي در دل آهي سوزانديم، گاهي طعنه زديم، گاهي انفاقي کرديم و ما هميشه خوب حرف مي زنيم… عادتمان شده که بر کوس گلايه بزنيم و از درد و رنج بگوييم و شايد نمي دانيم در ابعاد کم و زياد خود خالق درديم…
بخش اول آيه ۷۹ سوره مبارک نساء ” هر چه از انواع نيکويي به تو رسد از جانب خداست و هر بدي رسد از خودِ توست…” قرين همين گفته است و اين يعني ما به نيک و بد عمل خويش گرفتاريم… بدون شک تمام اين رفتارها عامدانه و آگاهانه نيست به نظر مي رسد اصل مشکل اين است که نمي دانيم! حکايت ” ندانستن” فلسفه عميقي است و گستره وسيع و چند و چون بسيار دارد که در اين مقال نمي گنجد. و يادآور مي شوم اين بحث شوخي بردار نيست لذا تاراجگر اصلي روح و روان بشر همين “ندانستن” يا عدم ميل به “خودشناسي” است، روح که در امان نباشد از نا امني جسم هم بايد ترسيد کما اينکه به تحقيق ثابت شده غالب بيماري هاي جسمي ريشه در ناخوشي روح دارد…
و اما چه بايد کرد؟ تغيير. متاسفانه در اين باب قالب انتظار اين است که کسي کاري بکند! اما هيچ کس نيست فقط “من” است که براي تغيير وجود دارد، به کلام حکيم نظامي:عيب کسان منگر و احسان خويش/ ديده فرو بر به گريبان خويش… دقيقا تغيير را بايد از خود خويشتن آغاز کرد.
و خالي از لطف نيست که گريزي بزنيم به بخشي از آيه ۱۱ سوره مبارک رعد که خداوند به تاکيد مي فرمايد خدا حال هيچ قومي را دگرگون نخواهد کرد تا زماني که خود آن قوم حالشان را تغيير دهند (و از نيکي به بدي شتابند).
مقصد کلام اينکه آن گلستان که نشانش را مي جوييم در شهر عشق ساکن است به يقين ارزش غنيمت عشق را همگان مي دانند اما به معنا رسيدن حرف ديگري است تلاش کنيم وجوه اين قيمتي را درک کنيم و زندگي را به زنده بودن نگذرانيم زندگي کنيم.
بپذيريم به خاطر رنجي که مي بريم اول خود مقصريم…

لینک کوتاه : https://www.milkanonline.ir/?p=2894

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.