عبدالله مرادی- انسان و جانداران ديگر مي توانند به وسيله برخي از حسهاي خود با دنياي اطراف ارتباط برقرار کنند . ارتباط سلولهاي جانداران با مغز را مي توان ابتدايي ترين و حتي پيچيده ترين نوع ارتباط دانست.
اندامهايي که موجب برقراري انسان با محيط اطراف مي شوند (گوش ، بيني، زبان و پوست) به انگليسي Medium خوانده مي شوند که جمع آنها را Media ميگويند. پس هر کدام از اين اندام که قابليت رسانايي داشته باشند را در مجموع رسانه و ابزاري که موجب تحريک اين حواس مي شود را ابزار رسانه مي_خوانيم که البته همان کلمه رسانه به جاي ابزار رسانه اي مصطلح شده است .
همان طور که مک لوهان معتقد است، وسايل ارتباطي در امتداد حواس انسان است ، همچنان که لباس در امتداد پوست و دوچرخه در امتداد پا، عكس در امتداد چشم و راديو در امتداد گوش است . رسانه ابتدايي ترين همراه بشر بوده است . آوا ، نقاشي ها و نمادها و… رسانه هايي بوده اند که در ادوار مختلف تاريخ بشر را همراهي کرده اند. امروزه در بين عموم مردم منظور از رسانه ، وسايل ارتباط جمعي از قبيل راديو ، تلويزيون ، سينما، روزنامه ، خبرگزاري ، سايتهاي خبري و ابزارهاي اينترنتي شامل اپليکيشنهاي پيام رسان و شبکههاي اجتماعي است .
برخي از ابزارهاي رسانه اي را مي توان منبر، تريبون، کتاب ، روزنامه ، راديو ، تلويزيون ، سينما و اينترنت نام برد البته هرکدام از اين ابزارها به مثابه رسانه و گاهي به مثابه پيام عمل مي کنند.
اساسا تمدن در امتـداد حواس و رسانه گسترش يافته حواس بشر است و در هردوره تمدن بشر يكي از حواس بشر غلبه داشته و به واسطه همين امر رسانه امتداد آن حواس پررنگ تر بوده است . از اين نظر مك لوهان ادوار تاريخي بشر را بر مبناي نوع ارتباط و تحول ابزار ارتباط بشري به سه دوره تقسيم مي كند.
دوره اول کهکشان شفاهي يا تمدن باستاني: ( تمدن بدون خط) پيامها از طريق تسلط بيان و دريافت سمعي منتقل مي شود به اين دليل حس غالب شنوايي است و در اين عصر ارتباطات چهره به چهره وسينه به سينه به صورت صميمي بود. فرد در اين اوضاع و احوال مستقيما در محيط طبيعي خود قرار دارد و خود را با گروه اجتماعي خود يعني قبيله ادغام مي کند .
دوره دوم عصر تمدن بصري يا کهکشان گتنبرگ 🙁 تمدن داراي خط) در اين عصر حس غالب بينايي است و به اعتقاد او موجبات جدايي انسان از محيط گرم روستايي شد و بدبختي ماشيني بشر آغاز ميشود . به اين دليل که ارتباط افراد از طريق نشريات و کتابها به صورت مجزا و بي روح انجام مي گيرد . ( عصر چاپي ، نخبه گرايي ، خرد گرايي ، فرد گرايي ، انسان گرايي ، ناسيوناليسم ، اصالت انسايت)
عصر سوم مک لوهان عصر کهکشان مارکوني يا تمدن الکترونيک است که نظريه معروف دهکده جهاني او بر همين اساس مطرح شده است .در اين دوره مجددا حس شنوايي در آن غلبه مي يابد . به نظر مک لوهان در اين عصر مجددا به نوع اصالت بشر بـــاز مي گردد. وجه فرهنــگ مبتني بر رسانه هاي الکترونيک جديد ، کسب اعتبار مجدد بيان شفاهي است . از اين جهت نوعي رجعت به وضع جامعه ابتدايي فاقد کتابت به شمار مي آيد . منتهي با تفاوت آشکار. به نظر مک لوهان اين امر رجعتي به نظام قبيله اي در يک سطح جهاني محسوب مي شود . در اين دوران حجم زيادي از اطلاعات انسان را احاطه مي كند و به نوعي باعث گسترش حيطه ارتباطات انسان فراتر اززمان و مكان مي شود. در شماره هاي آينده سعي مي کنيم به کارکردهاي، تاثيرات و ويژگي هاي رسانه هاي ارتباط جمعي بپردازيم.
*هربرت مارشال مک لوهان (۲۱ژوئيه ۱۹۱۱تا ۳۱ دسامبر۱۹۸۰) يک استاد کانادايي زبان انگليسي، فيلسوف نظريهپرداز تئوريهاي ارتباطي و يک روشنگر اجتماعي بود. کار او به نظر، يکي از سنگ بناهاي مطالعه درباره ظريههاي رسانه و همچنين داشتن استفاده عملي در حرفه تلويزيون و تبليغات است.