بهرام کلهرنیا استاد برجسته هنرهای تجسمی و عضو هیئت علمی دانشکده هنر و معماری دانشگاه آزاد تهران در گفتگویی اختصاصی با خبرنگار میلکان به مناسبت روز جهانی میراث سمعی و بصری به چرایی اهمیت تصویر پرداخت و گفت: چشم انسان به طورطبیعی دستگاه ارتباطی بین مغز و محیط پیرامون است. مطابق پژوهش های انجام شده بالغ بر۷۵تا ۸۰ درصد اطلاعات به کمک چشم دریافت میشود.
این اطلاعات دریافتی درسیستم مغزو عصب تبدیل می شود به نظام پیچیدهای ازآگاهی، اطلاعات، عواطف، پیامهای کاربردی، کدهای نشانه ای، رمزها وبسیاری ازلایه های وجودی دیگر که کنار همدیگر به شکل عادی روزمره دیده می شود و هنگام دیدن اینها برنمیگردیم و بگوییم که نشانه، زیبایی و سمبل دیدم.
وی با بیان اینکه مجموعهی ارتباط انسان با جهان تصویر به خاطره تبدیل می شود افزود: نیرویی که درسیستم وجودی مغز ذخیره شده است واکنشهای گوناگونی را میسازد. طبق پژوهشها افراد مسن وقتی به تصویری که درزمان کودکی دیدهاند می رسند بازخوردهای فیزیولوژیک مثل ترشح هورمون خاص شادی و موادشیمیایی معین دیگر موجب بروزواکنش های عاطفی میشوند. ما نسبت به تصویر واکنش نشان می دهیم و خنثی نیستیم. ذخایروجودی ما به صورت ذخایرتصویری خاطره ساز منجربه بروز حالت هایی می شود که انسان به این حالت ها نیاز دارد.
خاطرات کودکیم را در کرمانشاه نیافتم
این استاد کرمانشاهی در بخشی از این گفتگو به بیان خاطرهای از سفرش به کرمانشاه و حضورش در محله های قدیمی در جستجوی دوران کودکیاش اشاره کرد و اظهار داشت: متاسفانه هیچ تصویری آشنا نبود و کودکی ام راپیدا نکردم. امروزه ملتهای گوناگون تلاش میکنند برای حفظ خاطرات بومی، ملی و مذهبی راه حل پیدا کنند. به این فکرند که چه کاری انجام دهند که مردم پیشینهی خود راگم نکنند. بخشی ازاین پیشینه مربوط به مقاطع سنی است و بخشی دیگر هویت تاریخی دارد.
وی تصریح کرد: دربعضی کشورها قاعدهای پیش آمده که اگر ساختمانی ۳۵ سال به بالا سن داردجزو نیروی عاطفی واندیشه ای مردم است، مردمی که درکنارآن زندگی کرده اند. صاحب آن ملک حق تخریب آن را ندارد بلکه باید ازآن حفاظت شود. وقتی بنایی سن پیدا میکند هویت مییابد و به بخشی از ذات فرهنگ وخاطرات وعواطف خوش گذشته تبدیل میشود، پدیده هایی که انسان تجربه میکند منجربه بروز احساسات وخاطره که مظهرتوانمندیهای انسانی است میشود، بخشی اسناد تاریخی و فضای معماری مربوط به سلسله های گذشته، گنجینهی تاریخی است که درخود بخش مهمی ازمهارتها، نگرش وهم نگری مردم تاریخی که قومی به آن تعلق دارند را حفاظت کرده است. ملتها کوشیده اندکه اینها را به مثابه تجربه ها واطلاعات مهارت ها نشانه های فرهنگ تاریخی، اصول ومقررات هستی شناسی حفاظت کنند. موزه ها به محل حفاظت اسنادتاریخی تصویری و اسناد گوناگون زندگی انسانی تبدیل شد.
شهرهای ما پر از زشتی و ناهنجاری است
وی با اشاره به گروه بزرگی ازکودکان بازمانده پس از جنگ جهانی دوم در کشورهای اروپایی مانند آلمان و شوروی خاطر نشان کرد: اندیشمندان این کشورها ضرورت آموزش آنها را به مثابه یک دستاورد اجتماعی بسیار جدی دربرنامه کاری خود دیدند. آنها میبایست درست رشد و زندگانی کنند و زندگانی آنها به کام خود و روزگارشان باشد. با رشد سبب تخریب مبانی زندگی اجتماعی نشوند.. اولین کاری که انجام دادند مدیریت تصویر و چگونگی بر خورد کودک با آن برای ساماندهی آموزش به آنان بود به همین منظور روند پیچیده ای از تحقق موجودیت انسانی و مدیریت تصویر را شکل دادند.
این عضو هیئت علمی دانشکده هنر و معماری دانشگاه آزاد تهران با ابراز تاسف از اینکه ما درایران بسیاربه تصویر بی توجهیم یاد آور شد: ما نه تنها خاطرات بلکه اسنادی که خاطره ساز هستند را کوچک میشماریم. برای حفاظت ازآنها کاری نمیکنیم. برای تحقق بسامان رسانی تصویر هم کاری نمیکنیم. شهرهای ما پراز زشتی و ناهنجاریاند و به هرکجا که می رویم آشفتگی میبینیم.
دوران قاجار دوران انحطاط هنر ایرانی بوده است
وی در بخش دیگری از این گفتگو در پاسخ به اینکه این آشفتگی از چه زمانی در هنر ما نمایان شد اظهارداشت: این موضوع نه فقط تحولات ریخت آثار هنری بلکه ازنظر نظام های اقتصادی ، سیاسی، اجتماعی و زیرساخت های این دگرگونی ها باید مورد بررسی قرار بگیرد. ما میدانیم که درتمام مسیر تاریخی نیاکان به زیبایی طرز فکر داشتند و زیبایی برای آنها فانتزی نبوده است. زیبایی درهستی رامی شناختند و فرآورده هایی که تولید می کردند از هندسه موجود در جهان تبعیت می کرد.
تناسب در فضای معماری،ارزش های تصویر درآثارهنری نقاشیها، خط نوشتار و اشیاءبسیار بسامان و هدفمند است. اما ناگهان درشروع قاجاریه ما باپدیدهی انحطاط زیبایی درآثارهنری روبه رو هستیم.
کلهرنیا با بیان اینکه خیلی ها ممکن است ازاین حرف گله مندشوند و بگویندکه هنرزمان قاجار خصایص خود را داشته است افزود: در این زمان قطع ارتباط باپیشینه تاریخی را می بینیم. مثل اینکه آینده چندان هم به کام نخواهد بود تجربه های خود را به آینده منتقل نمیکند. پالت رنگ نقاشان به هم می ریزد. تا زمان قاجاریه پالت رنگ پایدار است و تنوع پیدامیکند همیشه رو به رشد است و دقیق برحسب کاربردها واهداف انسان است. زمان قاجاریه پالت بهم می ریزد و ناهمگن وبی هدف میشود. حتی بعضی ازعناصر رنگی درطول تاریخ ازپالت هنرمندان ایرانی بیرون رانده می شود وارد پالت هنرمندان قاجاریه می شود. مثل رنگ صورتی که جزو رنگ هایی بوده که مناسب شمرده نمیشده و راجع به آن دیدگاههای عجیب وجود داشته است، ناگهان در روزگار قاجاریه مثل نقل ونبات ازدر و دیوار کاشیها و نقاشی فضای معماری و منسوجات فرو میریزد. این نشان از قطع ارتباط اندیشهای است. این قطع ارتباط نه تنها دراین موضوع بلکه دربسیاری ازچیزهای دیگر ورود پیداکرده است . هندسهی زیبا شناختی بسیار دقیق و بسامانی را که درفضاهای معماری دردوران پیشین مییابیم دردوران قاجاریه بهم می ریزد نا بسامانی و نبودن تناسب و هندسه ی موزون درآثارقاجاریه به بعد خودرا نشان می دهد. آشوبی که در دوران پسا قاجاریه تا کنون نیز ادامه مییابد.
عضو هیئت مدیره انجمن صنفی طراحان گرافیک ایران افزود: زمانی که ملتهای گوناگون در جهت تحقق ایدههای جدید درباره زندگی انسان هستند و کوشش میکنند که به معنای تمام هارمونی را در تراز جدید زندگی اجتماعی، موسیقی، نقاشی، معماری و صنایع دستی ببینند ما در ایران خلاف آن عمل میکنیم.
انگار کسی با شمشیر می زند و میبرد. آدم نسلهای بعد با جهان پر آشوب تصویر ، شنیدار ، فرم و … روبرو میشود. من ، شما و دیگران از این آبشخور آلوده نوشیدیم و مسموم شدیم الان آدم روزگار معاصر مسمومیت عاطفی دارد. مسمومیت اندیشه دارد. به سبب این که ما به ازای بیرونی بسامان کم دیده است.این یکی از بحرانهای جدید اجتماعی ما در دوران کنونی را به وجود آورده است.
وی در ادامه این گفتگو با خبرنگار میلکان اظهار داشت: تجدد و مدرنیسم از انقلاب مشروطه به بعد در زبان اهل اندیشه و روشنفکری ایران رواج پیدا کرد، عدم رضایت از سنت زندگی اجتماعی ایران بود. اندیشمندان ایرانی کلاه شاپو سرشان گذاشتند و کراوات زدند کت اروپایی و کفش ورنی پوشیدند. کسی دیگر کلاش به پانکرد ، لباس محلی نپوشید و به دنبال سنت و تاریخ نرفت.
شهرهای ایران منطبق با اقلیم و زندگانی ساخته شده بود
این هنرمند کرمانشاهی با بیان اینکه شهرهای ایران منطبق با اقلیم و زندگانی آنها ساخته شده بود یاد آور شد: برجهایی از بتون، شیشه و آهن با این اقلیمها سازگار نیست در این معماری جایگاهی ندارد و این گمکردن گذشته تاریخ است.گمکردن چیزی است که زمانی آدم در پناه آن نوازش می شد و موجودیت انسانیاش کمال پیدا میکرد. اما از زمانی که رگ و ریشههای تجدد در پوسته ظاهری شکل ، رفتار ، کلام ، زبان و طرز فکر به نمایش گذاشته شد. آدم ناراضی ایرانی خرت و پرتهای زندگی نیاکانش را دور انداخت و خودش را به شکل جدید در آورد.
وی تصریح کرد: ریخت زندگانی عوض شد و در رشتهها و شاخه های هنر، مدارس هنر سنتها، روشهای آموزشی مواد، رنگ ،ابزار و تفکر و شکل فرم همه از اروپا وام گرفته شد و به نسل جدید یاد دادند. با این آموزش ها هم بحران به وجود آمد هم نگاه نو.
کلهر نیا با تاکید بر اینکه نگاه نو حق انسان است گفت: آدم معاصر حق دارد که در شرایط بهتری زندگانی کند همان طور که از علم پزشکی ، خودرو و هواپیما استفاده کند اما معنایش این نیست که سنت را دور بریزیم.
وی مشکل و بحران ما را این دانست که تمام آن چیزی که در طول تاریخ ساخته بودیم را یکجا دور ریختیم و افزود: چیزی برای خودمان نگه نداشتیم. یادگارهای زندگی اجتماعی ما در کلکسیونهای اروپایی ، آمریکایی و موزههای آنها نگهداری شد و در ایران به “خنزل پنزل” تبدیل شد. این بسیار بسیار دردناک است. این بحران ما است نه در این جهان هستیم و نه در آن جهان این زندگی برزخی روزگار معاصر ما است.
کرمانشاهیان احیای هویت سنتی شهر را مطالبه کنند
وی در پاسخ به اینکه دولت و شهرداری ها چه وظیفهای در قبال حفظ بافتها و زنده نگاه داشتن این بناها دارند گفت: در روزگار قدیم کرمانشاه، نزدیک پاییز که می شد مردان محل جمع میشدند و تصمیم می گرفتند با آوردن خاک و کاه از اطراف شهر دیوار محله را که متعلق به همه اهالی بود کاهگل کنند و نو نوارش کنند. مردم با تصمیم خودشان سیمای شهر را می ساختند. کرمانشاه آن زمان شهر شیروانی هایی بود که زیر آنها کبوتر لانه میکرد و با بغ بغو ،پر زدن و جوجه گذاشتن به زندگی پیغام حس و حال و عاطفه می داد. حس و حالی که امروز دیگر نیست.کرمانشاه شهر شیروانیها ، دیوارهای کاهگلی و آجرکاری های زیبا و فاخر بود. شهر بر روی تپههایی با شیب ملایم ساخته شده بود و از لای این تپهها رودهای زیبا جاری بود. لودر گذاشتند تپه ها را صاف کردند، فاضلابها را به داخل رودخانه ریختند و خیابانهای مستقیمی ساختندکه برای ماشین مناسب بود نه مردم. شهر طرح فاشیستی پیدا کرد.
وی تصریح کرد: رفتار نرم و قوس تپهها همه نابود شد و آرام آرام بناهای جدید، نه معمار و آرشیتکتها از راه رسیدند و نماهای رومی و روسی و … را طراحی و اجرا کردند. دیگر همسایهها سعی در همسان سازی و هم نوایی نداشتند و در یک رقابت ناسالم برای هرچه زشت تر کردن شهر باهم لج میکردند. شهرداریها با قواعد تصنعی شهرها را شکل دادند نه برای اینکه شهری یکپارچه و همگون شکل بگیرد بلکه برای اینکه تسهیل کننده چیزهایی باشند که خودشان هم نمیدانستند چیست؟
کلهر نیا شهرداریهای شهرهای اروپایی را به مثابه دولتهای مردمی دانست و یاد آور شد: آنها امروز کاری را می کنند که نیاکان ما میکردند. گذشتگان ما برای اینکه ایجاد نظم کنند رفتار مشارکتی انجام می دادند اگر کسی توان مالی هم نداشت کمک می کردند که با دیگران هم سو شود . یکپارچگی ایجاد می کردند تا کوچه یکپارچه باشد.کوچه باغ درست می کردند .
عضو هیات علمی دانشکده معماری دانشگاه آزاد تهران با تاکید بر اینکه شهرداریها موظفند این یکپارچگی را ایجاد کنند گفت: متاسفانه امروز کسانی بر اساس رانتخواری و تفکر کاسب کارانه در پستهای مدیریتی مینشینند و شهرها را اداره میکنند که نتیجه آن می شود شهرهای نابهنجار . زمانی که خیابان جوانشیر کرمانشاه را کشیدند بازار تاریخی زمان زندیه را قطع کردند و مانند کرم خاکی هر تکهای بی جان به سمتی افتاد. سیستم اقتصاد و معیشت را بحران زدهکرد و بازار دیگر بازار نشد.شهرهای ما پر است از نابسامانیها و از این حرکت های سوء مدیریتی ناشی از عدم آگاهی به شکلهای متفاوت در امور زندگی شهری بسیار داریم.
شهرداریها مکلفند برای همگون سازی در شهر از کارشناسان صاحب آگاهی بهره بگیرند و قواعدی بسازند برای سامان دادن به این اوضاع آشفته .
وی تاکید کرد: در خیابان مدرس امروز از نماهای آجر کاری دو سمت خیابان که زیبایی بسیاری به بازار بخشیده بود و بخشی از عواطف ما بود خبری نیست. هیچ کسی از این آثار حفاظت نمی کند و سرمایه داران تاثیرگذار بر مدیریت شهری شهر را میکوبند و برجهایی از آهن، بتن و پر از توهین به روح انسان میسازند. باید شهردار پا جلو بگذارد و مردم و رسانه ها خواستار احیای شهر به شکل سنتی بشوند.