دانشجوی دکترای مدیریت خطمشی گذاری- دانشجوی دکترای مدیریت خطمشی گذاری
در جوامع توسعه یافته توجه به مقوله رشدِ کیفی منابع انسانی و نهاد خانواده از اهمیت ویژه ای برخوردار است.این یادداشت به ارزیابی نقش رسانه در شکل گیری شخصیت کودک «با محوریت دختران» اشاره دارد.
سیستم قرنطینهای یا همان فاصله گذاری اجتماعی به تعبیری توفیق اجباری شد برای جبران بخشی از کم کاریهای عاطفی نسبت به فرزندان،از یک طرف به واسطه نظارت بیش از پیش به روند تحصیلی و از جنبه دیگر توجه به سرگرمی های مختص این سنین و نظارت بر کیفیت و محتوای محصولات فرهنگی و انیمیشن های تولید داخلی و خارجی ،که دارای قابلیت احیای کودک درون والدین است.
انفجار رسانه های پرمخاطب با هدف جذب کودکان و نوجوانان و به تعبیر نگارنده این«الگو پذیری غیراندیشمندانه» پدیدهای است که اخیرا مسئولیت تعلیم و پرورش را از دوشِ خانواده و نظامِ آموزش و پرورش کشور برداشته و آن را دستمایه اهالی سینما و تلویزیون در دنیا ساخته است؛این برون سپاری تربیتی که در مجموع به علت فعالیتِ اقتصادی مادران در جوامع امروزی، عدمِ تخصیص زمان کافی برای همزادپنداری های کودکانه،بویژه با وجود شیوع بیماریهای همه گیر و تعطیلی مراکز آموزشی هنری ورزشی شکل پررنگتری به خود گرفته، ذهن کنکاشگر را به تفکر و تحلیل آنچه می توان آن را «خوراک رسانه ای فرزندان»نامید هدایت میکند.
صرف نظر از ماهیت کمپانی های باربی ایسم که اراده ای برای تولید محتوای ارزشی، در آنها وجود نداشته و صرفا تجمل گرایی و بُعدِ تجاریِ سینما را دنبال می کنند؛ هر سال تابستان، حداقل یک کارتون جدیدِ هالیوودی تاثیرگذار به روی پرده میآید.کارتونی جذاب و پرمعنا،که قهرمان داستانش یک دختر جوان یا نوجوان است.این موضوع را من چهار یا پنج سال پیش درک کردم. وقتی که بادخترم کارتون«frozen» را دیدیم، کارتونی که با ازدواج پایان نمییافت!!و سال بعد کارتن هیولا در پاریس و بعدی…
در انیمشینهای شاخص هالیوودی، یک دختر جوان،نوجوان یا کودک،یک رسم بزرگ را تغییر میدهد، یک سنت بزرگ را می شکند«brave» مانع یک جنگِ بزرگ و سفیر صلح میشود«پوکاهانتس» کشورش را در نبردی بزرگ به پیروزی می رساند «مولان» اخیرا کارتونی را دیدم به نامoutside home ماجرای دختری سیاهپوست و مهاجر، با نمرهی هندسهی ۲۰ که کرهی زمین را نجات میدهد. در ایران تنها پخشِ یک مجموعه ذهنم را درگیر خود کرد.«رعنا»دختری طبیعت دوست با بهره هوشی بالا که برای حل مسائل پیچیده و معماهای لاینحلِ شهر، به دفعات به خدمت حاکم و وزیرِ بی تدبیرش فرا خوانده می شود.
زمانی که متوجه این موضوع شدم بیاد آوردم، در سالهای بر بادرفته کودکی ما درامِ کارتونهای شاخص جهان حاوی محتوای متفاوتی بود به طوریکه شاید بتوان گفت:درون مایه ۹۹ درصدِ انیمیشن های مطرح، بر پایه تحقیرِ دختران در ابتدای ماجرا و سعادت آنان به یکباره استوار بود آن هم به واسطه ظهورِ عشقی افسانه ای و ازدواج دخترکِ بینوای قصه با شاهزاده سوار بر اسبِ سفید. از سیندرلا گرفته تا سفیدبرفی، دیو و دلبر و …چرا ؟ چه شد که یکباره سینمای کودک و نوجوان در جهان دچار تحول شد؟ چه حقیقتی در پس این ماجرا بود که تا قبل از آن مسکوت و پرداخت نشده باقی مانده بود؟
به این نتیجه رسیدم که شاید آنها به این نتیجه رسیدهاند که زنهای قوی، نرمال و با اعتماد بهنفس، تضمین یک جامعهی سالم، نرمال و پیشرو هستند و اگر زنها تحقیر شوند،کار آن جامعه ساخته است .
در سالهای اخیر نوشتهای کوتاه از خانم«تهمینه میلانی»خواندم که اعتراض کرده بود به جوکهایی که در این دوران یعنی درست پس از اصلاحِ محتوایی و نگاه جامعه شناسانه جوامعِ غربی به زن، راجع به شعورِ دختران و قدرت تجزیه و تحلیلشان ساخته میشود و از زاویه ای دیگر به این موضوع صحه گذاشته بود.
به روشنی می توان دریافت جامعهای که زنها در آن محترم و گرامی نگه داشته شوند، نجات پیدا می کند؛ نه فقط به خاطر نسلی که این دختران در آینده تربیت میکنند، بلکه به خاطر اثر غیرقابل انکاری که این زنان بر روی مردانشان میگذارند. جامعهای که در آن زنِ مجرد، ترشیده است یا مطلقه و زنِ متأهل را ضعیفه می نامند، چه چشم اندازی میتوان متصور شد؟به مردها به غلط تلقین شده که هر چه زنها بیشتر تحقیر شوند،آنها خوشبخت تر و مقتدرترند،اما این بازیِ اندوهبار، بازیاست که هم زنان در آن بازندهاند و هم مردان و از همه مهمتر، صحنه ی اجتماع و آیندهی آن و برنده، عقب ماندگی جامعه.
زنانیکه پر از تحقیرند و مردانیکه سرشار از حقارتند. روا نیست رسانه های اسلامی از قافله فرهنگ سازی عقب بمانند …برای کشورم، روزهایی را آرزو می کنم که در آن همه انسان ها محترم شمرده شوند چه زن و چه مرد.