✍️ عبدالله مرادی- دکترای حرفهای روابط عمومی
مدیر مسئول گروه رسانهای میلکان
در دنیای پرهیاهوی رسانه، سکوت هرگز اتفاقی نیست. گاهی برای خاموش کردن پژواک یک رویداد بزرگ، نیازی به سانسور یا حذف مستقیم نیست؛ کافی است خبری تازه و پرکشش در مسیر افکار عمومی رها شود — خبری که آنقدر کشدار، احساسی و چندوجهی باشد که بتواند روزها ذهن جامعه را مشغول نگه دارد. این همان جایی است که من آن را «پوشش فرآیندی» پدیدهها مینامم؛ جایی که یک پدیده با سلسلهای از فرآیندهای خبری پوشانده میشود.
پدیده و فرآیند؛ دو منطق متفاوت در جریان خبر
پدیدهها، خبرهایی هستند که بهطور ناگهانی در جامعه فوران میکنند؛ انفجارگونه، با بار سیاسی، اجتماعی یا اخلاقی سنگین. آنها ذهن مردم را تکان میدهند و پرسشهای تازهای را مطرح میکنند.
اما در مقابل، خبرهای فرآیندی آنهاییاند که در زمان امتداد مییابند: حوادثی که مرحلهبهمرحله روایت میشوند، گزارشهایی که هر روز زاویهای تازه از آنها باز میشود، یا داستانهایی که از دل آنها روایت انسانی و احساسی بیرون میآید.
وقتی رسانهها بخواهند اثر یک پدیده را کمرنگ کنند، معمولاً از همین خبرهای فرآیندی استفاده میکنند. چون فرآیند، بهصورت طبیعی، میدان تکرار و استمرار دارد. رسانه میتواند از دل آن هر روز تیتر تازهای بیرون بکشد و ناخودآگاه ذهن جامعه را از موضوع قبلی دور کند.
سکوت با صدا
در ظاهر، هیچچیز پنهان نمیشود. مردم اخبار را میشنوند، تصاویر را میبینند و رسانهها پر از گزارشاند. اما در زیر این سیل اطلاعات، حقیقتی دیگر به آرامی دفن میشود.
سکوت در دنیای امروز، با صدا تولید میشود.
رسانهها دیگر نیازی به حذف مستقیم ندارند؛ کافی است با برجستهسازی خبری پرجاذبه، حجم اطلاعات را چنان افزایش دهند که موضوعات مهمتر در ازدحام روایتها گم شوند.
مکانیزم پوشش فرآیندی
این نوع جابهجایی افکار عمومی معمولاً سه مرحله دارد: 1. زمانبندی: خبر فرآیندی بلافاصله پس از پدیده منتشر میشود. 2. جذب هیجانی: موضوع جایگزین معمولاً احساسی، انسانی یا جنجالی است تا در سطح واکنش عمومی باقی بماند.3. تداوم ساختگی: با گزارشهای پیدرپی، گفتوگوها و روایتهای جزئی، این خبر بهصورت مصنوعی زنده نگه داشته میشود تا انرژی ذهنی جامعه را تخلیه کند.
در نتیجه، پدیدهی اصلی از مرکز توجه به حاشیه رانده میشود، بیآنکه کسی آن را سانسور کرده باشد.
بازیِ دستور کار
در نظریههای ارتباطات، از این پدیده با عنوان «برجستهسازی پوششی» (Diverting Agenda Setting) یاد میشود. اما در فضای رسانهای ایران، این فرایند اغلب شکل ظریفتری به خود میگیرد: به جای حذف، جایگزینی نرم اتفاق میافتد.
افکار عمومی همچون نوری است که تنها بر یک نقطه میتابد. هرگاه رسانهها تصمیم بگیرند نور را جابهجا کنند، نقطهی پیشین بهسادگی در تاریکی فرو میرود.
پوشش فرآیندی، شکل تازهای از مهندسی افکار عمومی است؛ روشی نرم، مشروع و حتی سرگرمکننده برای مدیریت توجه جامعه.
اما در نهایت، این خودِ مخاطب است که باید سواد رسانهای لازم را داشته باشد تا میان «آنچه پررنگ میشود» و «آنچه باید دیده شود» تمایز بگذارد.
رسانهها با خبرهای فرآیندی ذهن ما را به گردش درمیآورند، اما تنها آگاهی انتقادی است که میتواند جهت این گردش را تعیین کند.











