ما وقتی که به فضای آموزش عالی توسعههای کمی را چنان اعمال کردیم که بیش از چهار میلیون دانشجو و بالغ بر صد هزار هیأت علمی در این فضا مشغول هستند و دانشگاه را بدون نخبهگزینی توسعه میدهیم و حتی در اکثر حتی شهرستانهای کوچک هم میخواهیم دانشگاه داشته باشیم، اسم دانشگاه و کانون دانشگاه از استانداردهایی که داشته خارج میشود.
به گزارش میلکان آنلاین به نقل از پایگاه تحلیلی فرهنگی دانشگاه رازی:
پریسا محمدی و دکتر سید امیرحسین بنیاشراف|بحرانهای اجتماعی و عوامل بر هم زنندهی نظم، همچون شیوع ویروس کرونا از مهمترین عوامل زایش فکر و اندیشه هستند چنانچه تا کنون فیلسوفان و اندیشمندان، واکنشهای متعددی را به این بحران و چیستی جهان پساکرونا نشان دادهاند. ضمن آنکه فرصتی را فراهم میآورند تا چارچوبهای فکری و نظامهای اندیشگی پیشین مورد بازبینی قرار بگیرند. این زمینه فرصت مناسبی برای بازبینی و بازنگری مسئولیتها و مأموریتهای دانشگاهها از جمله دانشگاه رازی به عنوان نهادی که کارویژهی آن تولید فکر و اندیشه است فراهم نموده. مسئله اصلی این است که حسب رویکرد مدرن به تولید علم، آیا دانشگاه باید با قطع ارتباط خود با جامعه صرفاً به عنوان نهادی در خود و برای خود به تولید علم بپردازد و یا باید پاسخگوی مسائل جامعه خود باشد! در پاسخ به این دسته از سؤالات است که مشخص میگردد که آیا دانشگاههای ما در مسیر ارتباط خود با جامعه همچنان درگیر مسائلی ابتدایی و اساسی هستند یا ارتباطی درگیرانه و مسئولانه دارند. این مباحث بهانهای است تا با «دکتر اعلمی آلآقا» ریاست دانشگاه رازی، پیرامون مسئولیت اجتماعی دانشگاه رازی به گفتگو بپردازیم.
– نگاه شما به حوزه فرهنگی اجتماعی چیست و چه توصیهای به متولیان بخش فرهنگی-اجتماعی در دانشگاه دارید.
اگر نگاهی به برنامههای مصوب در دانشگاه در این چند سال داشته باشیم، یکی از اصلیترین برنامههایی که چشمانداز دانشگاه را در امر توسعه مشخص میکند، برنامه راهبردی دانشگاه است که به تصویب هیأت امنا رسیده است. در این برنامه قرار است که ما تا سال ۱۴۰۴ اقداماتی را انجام دهیم که انشاالله به سمت فصل الخطاب بودن دانایی در جامعه سوق پیدا کنیم و حاکمیت دانش را در تصمیمسازیها داشته باشیم. در واقع، شعار دانشگاه پیشرو، در تحقق جامعه دانش بنیان است و در نهایت امیدواریم که دانشگاه بتواند پاسخگوی نیازهای علمی جامعه باشد. طبیعتاً برای رسیدن به این هدفگذاری حوزهی فرهنگی-اجتماعی نیز باید با توجه به شرایط امروز ما و اهداف تعیین شده بتواند برنامههای مناسبی را طراحی کند و انشالله بتوانیم به این سمت سوق پیدا کنیم.
– در شرایط فعلی توصیه شما به مسئولین فرهنگی دانشگاه چیست؟
من فکر میکنم در حوزهی فرهنگی-اجتماعی ما خیلی به تغییر نگاه نیاز داریم و باید از خلاقیتهای فکری، بهروز، ابتکارات و چهارچوبهای کاری استفاده بیشتری بشود. فرهنگ و در حقیقت مسائل اجتماعی خیلی در قالب سنتی امروز مرور میشود و طبیعتاً دانشگاه باید بتواند این تحولات تفکر سنتی را به سمت جامعه بهروز و مدرن ببرد.
– معیار شما برای انتخاب معاونین فرهنگی چیست؟
ما نیاز به این داشته و داریم که افرادی شجاع، فضای فرهنگی و اجتماعی را نقد کنند و نقد شرایط موجود را به بحث بگذارند. آنها باید به ضرورت تحول فکر کنند و اگر بتوانیم این تیپ افراد را در جامعهای که یک نگاه متصلب و منجمد دارد پیدا کنیم، اثربخشی دانشگاه درمأموریتهای اجتماعی و فرهنگیاش بیشتر است.
– با توجه به تغییرات مکرر در حوزهی معاونت فرهنگی و اجتماعی چه چالشهایی را پیش روی این معاونت میبینید؟
اگر خود من بخواهم یک ارزیابی از ماموریتهای حوزههای مختلف داشته باشم، سختترین حوزه را شاید بتوان حوزهی فرهنگی معرفی نمود. چون با شریط فکری حاکم بر جامعه، رسیدن به جمعبندی در آن کار سختی است. طبیعتاً اگر ما در این زمینه به تغییر نسل دانشگاهها نظر داشته باشیم، کار را با نگاهی شروع کردیم که مأموریتهای آموزشی محوریت داشت. خیلی سریع به نسل بعد که پژوهش محور است سوق پیدا کردیم و در نسل بعد به سمت ثروتآفرینی، کارآفرینی، و پژوهشهای تقاضا محور رفتیم. به عبارتی در توجه به فناوریها سمت و سویی پیدا شده است. آخرین انتظاری که امروز در دانشگاهها وجود دارد، بحث نگاه جامعهمحور در دانشگاه است و اینکه تعاملات بین دانشگاه و جامعه بتواند به یک صورت جدیتر و اثرگذارتر پیش برود. حوزه فرهنگی اجتماعی این رسالت آخر را عهدهدار است. در این چهارچوب هم ما واقعاً در طراحی مسیر و الگوسازیاش دچار آزمون و خطاهای زیادی هستیم. اساتید هم به هر صورت وقتی قبول زحمت می کنند و به این حوزه میآیند با چالشهایی جدی مواجهاند و طبیعی است که تغییرات این حوزه بیشتر از حوزههای دیگر باشد.
– مسئولیتپذیری اجتماعی دانشگاه را در حال حاضر چطور میبینید؟
اگر ما بر اساس اصل برنامه راهبردی دانشگاه، حاکمیت دانایی را در جامعه میداشتیم و اگر امروز محوریت یک جامعه دانشبنیان را میتوانستیم سراغ بگیریم میشد که بگوییم دانشگاه به رسالت خودش عمل کرده اما با توجه به اینکه در این زمینهها ما بسیاری از کاستیها را داریم طبیعی است که خیلی باید در این حوزه کار صورت بگیرد تا به آن اهداف تعیین شده در برنامه راهبردی در دانشگاه برسیم.
– نقش این برنامه راهبردی در مسئولیتپذیری دانشگاه چیست؟
من الان به بعضی از این موراد اشاره میکنم؛ دانشگاه رازی قرار بوده تا سال ۱۴۰۴ جزو هفت دانشگاه برترکشور باشد و در حاکمیت دانش در جامعه اثرگذاری جدی را داشته باشیم. فصلالخطاب بودن دانایی در جامعه را میتوانیم به عنوان یک هدف در نظر بگیریم و در این مسیر تلاشهایی داشته باشیم و نظامهای پژوهشی و در حقیقت آموزشی را بهروز بکنیم. همانطور که شما میبینید الان همین کرونا، تحولی را در دانشگاه سبب شده و ما بسیاری از این مسائل را باید طراحی میکردیم و در این زمینه اگر بخواهم گریزی بزنیم ما از سال قبل در بحثهای آموزش مجازی نرم افزارها را تهیه کرده بودیم و اقداماتی در حوزه آموزش کارمندی صورت گرفته بود اما به نظر میرسد باید به توسعه و مدرن شدن دانشگاه بیشتر توجه بکنیم. به هر شکل من فکر میکنم خود برنامه راهبردی جلسهی مفصلی را میطلبد. ما به دنبال الگوی تولید دانشبنیان هستیم. طبیعتاً در این زمینه دانشگاهیان بایستی با یک اجماع نظری بتوانند مسئله را به بحث بگذارند تا در حقیقت به یک الگوی مناسب برسیم.
– در صحبت از برنامهی راهبردی ما با کلماتی مثل حاکمیت علمی، اعتقاد به دانش، توسعهی دانش نظامهای پژوهشی و… مواجهیم. اینها همه کلماتی در داخل خود نظام علم هستند اما ارتباطی با گفتمان روزمره مردم ندارند. ما در دانشگاه رازی برای ارتباط با زندگی روزمره مردم چه برنامهای داریم؟
الان ارتباط ما با جامعه ارتباطی است که از طریق همین افراد آموزش دیده در دانشگاه و اساتیدی که در مجامع اجتماعی حضور دارند شکل میگیرد. امروز شما میبینید که ما بیش از دههزار دانشجو داریم و شاید طی ده سال گذشته بیش از سیهزار فارغ التحصیل داشتیم. هر یک از این فارغالتحصیلها الان در فضای جامعه نقش کلیدی دارند. اگر در دانشگاه به یک اجماع نظری درباره رسالت اجتماعی دانشگاه و اثرگذاری آن در جامعه برسیم و اساتید و دانشجویان با این اتمسفر جامعه دانش@بنیان بیشتر مؤانست پیدا کرده باشند، طبیعتاً وقتی به بیرون از دانشگاه میروند، هر کدام میتوانند منشاء توسعهی چنین تفکری باشند. اگر امروز هر اتفاق مبارکی در جامعه افتاده باشد فارغ التحصیل دانشگاهی حتماً نقش داشته و اگر اتفاق نامبارکی هم بیفتد حتماً مقصر بوده است. ما اگر بتوانیم تعداد این اتفاقات مبارک را بالاتر ببریم اثرگذاری داریم.
– یک انتقاد کلی به نهاد دانشگاه این است که با فارغالتحصیلی، ارتباط دانشجو با دانشگاه قطع میشود، و حتی ممکن است در ورود به دانشگاه هم دچار مشکل شوند. چه راهکاری هست که ما بتوانیم این ارتباط را با خارج از دانشگاه اعم از فارغ التحصیلها حفظ بکنیم؟
اگر بخواهم راهکارهای کلیشهای را بگویم، کانون فارغ التحصیلان و دانشآموختگان الان دارد تعقیب میشود. فارغالتحصیلان نیز به طرق مختلف دارند رصد میشوند. ولی وقتی که ببینید که جامعه به آن سطح لازم از توسعه نرسیده ما مجبوریم دیوار بکشیم، حریم بگذاریم و کارت دانشجویی مطالبه کنیم. در یک مقطعی در دانشگاه زنجان اینچنین فضایی را ایجاد کردند. تمام دیوارها برداشته شد، چنانکه به صورتی نمادین گویی فاصلهای بین دانشگاه و جامعه نیست. ولی ما امروز در منطقه باغ ابریشم زندگی میکنیم. حساب کنید بین فرهنگ دانشگاه و همسایهی خودش چقد اختلاف هست. باید قبول کنیم و اعتراف کنیم که هنوز نتوانستهایم اثرگذار باشیم و هم اینکه باید بپذیریم که کار زیادی باید بکنیم تا اثر گذار بشویم. واقعیتها را باید دید. اگر ما به آن حد از اثرگذاری در جامعه رسیدیم که آرمانهای برنامه راهبردی دانشگاه محقق بشود حتماً دیوارها هم برداشته میشود و ورود و خروج دانشجو، افراد فارغ التحصیل و مردم به دانشگاه هم خیلی بدون واسطه صورت میگیرد.
– اگر بخواهیم باغ ابریشم را به عنوان یک نمونه در نظر بگیریم، دانشگاه برای باغ ابریشم چه کار کرده؟
میخواهید دست روی دل ما بگذارید… الان سال هفتم مسئولیت من است، شاید از همان سال اول پیگیر بودم و با عمدهی مسئولین اعم از استاندار و معاونین استاندار، امام جمعه، نهادهای امنیتی و… صحبت کردیم که بالاخره باید در اینجا یک اقدامی صورت نگیرد. برخی مشکلات اینجا مشکلات حاد اجتماعی است که حتی باید به صورت امنیتی طرح و بحث شوند. منتها ببینید ما نهاد کارآمد تصمیمسازی در کشور نداریم. اگر من هفت سال پیش این حرف را زدم متأسفانه همچنان باید موضوع بحث باشد. جامعه نگاه علم باور را ندارد و به توصیههای دانشگاه توجه نمیشود. اگر مسئولین در این زمینه به عنوان یک دستور کار جدی به موضوع بپردازند، راهکارهایی را واقعا میتوانیم ارائه کنیم. اساتید ما پیشنهاد هایی را برای این قضایا دارند منتها آنقدر مسئولین دغدغه مسائل روز جامعه را دارند، برای اینکه در باغ ابریشم باید چه کار کرد، خیلی فرصت کافی ندارند و عملاً ما در این زمینهها ناموفقیم. وقتی جامعه ما علمباور نیست دانشگاه به عنوان اولویت آخر قرار میگیرد. ما این را باید بپذیریم که هم ما مقصریم و هم جامعه.
– شما چه راهکاری برای تقویت نگاه علمباوری در میان مسئولین دارید؟
واقعیت این است که مسئولین ما هنوز علمباوری را به حد مطلوب خودش ندارند و البته این را باید بگویم که در کنارش آنقدر درگیر مسائل روزمره هستند که فرصتی برای تفکر و ایجاد یک تحول را هم پیدا نمیکنند من نمیخواهم کسی را محکوم کنم. شاید خود من هم اگر در شرایط آنها قرار میگرفتم به همین شکل عمل میکردم ولی خوب ما در این زمینه تلاشهایی را داشتیم که دوستان را به همنشینی و هماندیشی با هم بیشتر دعوت بکنیم. ظرفیتهای دانشگاه را بتوانیم بیشتر انعکاس بدهیم و به مسئولین به یک این نگاه را بدهیم که تعامل با دانشگاه یک تعاملی است که ضرری در آن متصور نیست حتی اگر منافع عدیدهای در آن نباشد. درگیریهای روز جامعه مثل زلزله، سیل یا همین بیماری کرونا باعث میشود کمتر به این مسائل بپردازند. ولی ما باز هم نا امید نیستیم. در کشور ما یک غنای فرهنگی وجود دارد که مردم علیرغم همهی کاستیهایی که دارند حاضرند از زندگی خودشان بزنند تا بچههاشان را به دانشگاه بفرستند و بر روی بچههایشان سرمایهگذاری میکنند. اما وقتی در سازمان برنامهی کشور هزینهکرد در حوزهی دانشگاهها در بخش خدمات دیده میشود طبیعی است که ما باید سرچشمه و نگاه در آنجا را اصلاح کنیم. من به هر صورت بایستی بگویم که امید به آیندهی بهتری دارم.
– ما تمرکز را روی مسئولین میگذاریم. اگر فرض را بر این بگیریم شرایط به لحاظ بسترهای سیاسی و اجرایی مهیا نیست، خود دانشگاه چگونه میتواند در تعامل با زندگی روزمرهی این مردم قرار بگیرد؟
من طبیعتاً نباید تقصیر را به سمت بیرون از دانشگاه ببرم. ما هم در این دانشگاه شاید نسبت به این مسئله با محوریت و ظرفیتهای خودمان زیاد وارد نشدهایم. واقعیت این است که مدیریت دانشگاه هم در پروسههای کاری همانند سایر مدیران در سطح جامعه، گرفتاریهای متعدد خودش را دارد. شما بالاخره میدانید ما همواره گرفتار تخصیص بودجه و منابع و مسائلی از این دست هستیم. وقتی که من به دانشگاه آمدم از فضای صدوده هکتاری اینجا شاید قریب پانزده هکتارش فضای سبز به درد بخور بود، برای پروژههایی که در سطح شهر هست ما میبینیم اعتبارات ملی بسیار زیادی آمده اما به دانشگاه توجهی نشده؛ دانشگاهی که بالاخره چهلوپنج سال بیشتر قدمت دارد. من در خیلی از این بازدیدها به مسئولین گفتهام که بعضی از این خوابگاههای قدیمی ما، شاید شرایطشان از زندان دیزل آباد کرمانشاه بهتر نباشد. با چنین وضعیتی ما دانشگاه را مدیریت و به آن توجه کردیم. طبیعی است که خیلی از کارهای دیگری که بایستی انجام میدادیم، انجام ندادیم. باید بالاخره اعتراف بکنم برنامههای بیشتری بایستی انجام میدادیم.
– در این زمینه برنامهای برای استفاده از ظرفیت کانونها و انجمنها دارید؟
در حقیقت در این زمینه خودم را هم مسئول و هم متعهد میدانم به اینکه در این بخشها کاری را باید انجام میدادیم و ندادیم. اگر حوزه فرهنگی فعال بشود، دانشگاه با تمام ظرفیت پای کار هست. بالاخره از طریق همین کانونهایاست که میشود چهره به چهره با مردم این منطقه ارتباطی ایجاد کرد به شکلی که تعلق خاطرشان را به دانشگاه و دانشگاهیان بیشتر کنیم و شاید از همین مؤانست بتوانیم در زندگی آنها اثرگذار باشیم.
– در بحث از مشکلات دانشگاه شما بیشتر تأکید را روی مسائل عمرانی گذاشتید، ممکن است این شائبه پیش بیاید که به فضای فرهنگی توجه ندارید. نظرتان در این باره چیست؟
این جمله معروف «مَن لا مَعاشَ لَهُ لا مَعادَ لَهُ» از پیامبر(ص) را شنیدهایم. روزی که مدیریت دانشگاه را پذیرفتم یکی از دغدغههای موجود این بود که ما کلاسهایی را باید در وقت اذان بگذاریم چون به حد کافی کلاس نداشتیم. آزمایشگاههایمان به آن شکلی که باید و شاید هنوز گسترش کافی پیدا نکرده بود. اگر در دانشگاه دانشجویمان خوابگاه درستی نداشته باشد، سلف سرویساش مشکل داشته باشد، کلاس درس و بحثش مشکل داشته باشد و وقتی شما دغدغه کلاس را داشته باشید نمیتوانید به مسائل دیگر خیلی بپردازید. من میخواهم بگویم ما بایستی به آنجا برگردیم که آن روز با چه مسائلی مواجه بودیم…
– پس شما لاجرم تمرکز را بر این حوزه گذاشتهاید.
لاجرم مجبور بودیم انتخاب اول ما این باشد که فکری برای دانشجوهایی بکنیم که میرفتند و در همین باغ ابریشم خانه میگرفتند. اگر خاطرتان باشد در سال ۹۳ به دانشجویان پسر چهار ترم خوابگاه میدادیم و بعد باید میرفتند و همسایهی دانشگاه، اتاق میگرفتند. ما با این شرایط مواجه بودیم. امروز به جایی رسیدیم که بعضی وقتها دانشجویان به ما میگویند چرا این همه ساخت و ساز میکنیم؟ یک پاسخ به این انتقاد این است که زمان را برگردانیم و ببینیم در مقطع خودش دانشگاه با چه مسائلی مواجه بوده اما واقعیتش این است که ما تغییر نگاه را در طی این چند سال گذشته در دانشگاه میبینیم. همان برنامهی عملیاتی و یا برنامهی راهبردی حاصل یک رویکرد برنامهمحوری بوده که در دانشگاه اتخاذ شده و در این مسیر باید آن چهارچوبها و زیربناهای کار، آماده شوند که بتوانند در این مسیر حرکت کنند. در بحث فرهنگی هم که معمولاً رصد مسائل فرهنگی خیلی محسوس نیست، نمیتوانم بگویم که شاهکار فرهنگی ما چه بوده ولی تحملپذیری بالاخره بیشتر شده و ما همه را تشویق یا توصیه میکنیم که گفتگو کنند و هماندیشی داشته باشیم. من فکر میکنم یکی از محوریترین رسالتهای دانشگاه این است که بتوانیم فرهنگ گفتگو را در جامعه نهادینه بکنیم. این باید قبل از همه در دل دانشگاه اتفاق بیفتد. ما امروز خیلی نمیبینیم که افراد در دانشگاه حب و بغض جبههگیریهای جدی داشته باشند. این کار، کار فرهنگی است. اینها به ماهها و بعضاً سالها مرارت نیاز دارد تا بشود افراد را متقاعد کرد که به این شکل با هم حرف بزنند. در حقیقت ظرفیتی که به وجود آمده در باورهای آنها قابل اندازهگیری فیزیکی بیرونی نیست که بخواهم به آن اشاره کنم ولی اعتقادم این است که در این مسیرها اتفاقاً ما تحولات خوبی را داشتهایم.
– یکی از معیارهای سنجش اساتید معیارهایی مثل ارائهی مقاله و طرحهای پژوهشی است به طوریکه افزایش تعداد مقالات صرفاً به یک هدف تبدیل شده و به مسئولیتپذیری اجتماعی توجهی نمیشود. نظر شما در این باره چیست؟
ما وقتی که در هر مرحله از تحولات، افق جلوی رویمان را ترسیم کردیم متناسب با افقی که میخواستیم جلو برویم ابزارش را هم طراحی کردیم. ما در ابتدا یک دانشگاه آموزش محور بودیم. اولین اقدامی که باید میکردیم این بود که-شاید با بیش از چهارصدوپنجاه نفر هیأت علمی ما که کمتر از بیست درصدشان به پژوهشهای جدی میپرداختند- دانشگاه را در مسیر پژوهشمحوری قرار داده و با تصویب آییننامهها و ایجاد مشوقها به این سمت سوق بدهیم. خوب این اتفاق افتاده یعنی اگر امروز محوریت مباحث ارتقاء اساتید مقاله است به این جهت بوده که دانشگاه میخواسته گامی از محوریت آموزشی به پژوهشی بردارد. گام بعدی در بحث فناوری بوده و اینکه حالا اساتید به شرکتهای دانشبنیان و تولید ثروت از علمشان بپردازند. مقدمات این را هم تا حدودی فراهم کردیم هر چند که هنوز هم به کار زیادی احتیاج داریم و هنوز هم اساتیدمان توجه زیادی به تشکیل شرکتهای دانشبنیان ندارند و هنوز خیلی در حوزه اقتصاد وارد نمیشوند. اما اگر بخواهیم به بحث مسئولیت اجتماعی دانشگاه بپردازیم به دنبال آن هستیم که در آییننامه ارتقاء و ترفیع اساتید نیز دیده شود به صورتی که اساتید انگیزه پیدا کنند که در این حوزه هم از خودشان آوردهای داشته باشند. قرار هم این بوده که حوزهی فرهنگی و اجتماعی ما با حوزه طرح و برنامه در این زمینه به طراحی ساز و کارهایی بپردازند که عملاً اساتید انگیزه درونی و ذاتی پیدا بکنند تا به سمت ایفای نقش رسالت اجتماعی خودشان در حقیقت شایق باشند و انشالله در آیندهی نزدیک این اتفاق بیفتد.
– مسئولیت اجتماعی مسئلهای است که به همدلی، عشق و دوستی نیاز دارد. اگر به جای تقویت این ارزشها به دنبال تعریف این مفهوم در قالب آییننامهها و بخشنامهها باشیم دوباره گرفتار همان رویکرد کمی و پروژهای حاکم بر فضای پژوهشیمان نمیشویم؟ برای تقویت این عشق باید چه کار کرد؟
عالم تربیت عالمی نیست که ما بخواهیم در آن بندهای مختلف بگذاریم و بگویم با این دستورالعمل بروید طبیعتاً آن رفتار باید بر خود اساتید حاکم شود. دانشگاهیان و معمولاً افرادی که در دانشگاه فعال هستند و انتخابشان دانشگاه بوده، آدمهای معرفتگرا و علاقمند به حقیقت هستند و دستمایه این عشق در وجود آنها وجود دارد. شاید چون ما مسیر را خوب باز نکردیم و به تعبیر شما آنها را به وادی مقالهمحوری و کمیتها سوق دادهایم، به بحثهای کیفی و فرهنگی کمتر توجه شده ولی حقیقت این است که من فکر میکنم کلاً مجموعهی دانشگاه متشکل از یک افراد فرهنگگرا و معرفتطلب است که عمدتاً خودشان میتوانند راه برونرفت از این فضای تحلیلی حاکم بر امروز دانشگاه را پیدا بکنند.
– اما با این وجود به نظر میآید جامعه به میزانی اعتمادش را به دانشگاه از دست داده باشد.
آنچه گفتم یک ارزیابی تطبیقی مجموعهی موجود در دانشگاه با مجموعههای بیرون از دانشگاه است. ما وقتی که به فضای آموزش عالی توسعههای کمی را چنان اعمال کردیم که بیش از چهار میلیون دانشجو و بالغ بر صد هزار هیأت علمی در این فضا مشغول هستند و دانشگاه را بدون نخبهگزینی توسعه میدهیم و حتی در اکثر حتی شهرستانهای کوچک هم میخواهیم دانشگاه داشته باشیم، اسم دانشگاه و کانون دانشگاه از استانداردهایی که داشته خارج میشود. الان در همین استان خودمان شصت واحد دانشگاهی داریم. قدیمیترین و شاید اصیلترین این واحدها همین واحد دانشگاه رازی است که خودمان هم به آن نقد داریم. باید ببینیم وقتی خواستیم توسعه فقط کمی باشد چه بر سر دانشگاه آوردهایم. در بعضی دانشگاهها مدارکی را به دست افرادی دادهایم که شایستگیاش را نداشتند و به این صورت نهاد علم را خودمان تضعیف کردیم.
شما وقتی به یک استاد دانشگاه نگاه میکنید معلوم نیست این استاد دانشگاه در کدام دانشگاه دارد کار میکند، با چه استانداردهایی استخدام شده و تعاملاش با جامعه بیرونی به چه صورتی است؟ زمانی دانشگاه تهران در کشور نماد فرهنگ و علم بود ما آن نگاه را همچنان به دانشگاه داریم. من بر اساس پیشینهای که دانشگاه داشته و باید داشته باشه و باید هم به آن برگردیم با شما صحبت کردم وگرنه امروز اگر بحث نقد دانشگاه باشد، ما هم با خیلی از مشکلات و ناهنجاریهای درون فضای دانشگاهی مواجهیم چون خیلی از این مشکلات ولو به صورت محرمانه به ما منعکس میشود. میخواهم بگویم اگر فضا را درست مدیریت کنیم میتوانیم به سمتی برویم که دانشگاه هم خودش قداست خودش را پیدا کند و هم اینکه در تحولات جامعه بتواند نقشآفرینی بیشتری داشته باشد. البته این هم باز به صورت مقایسهای است. اگر ما آمدیم و این همه منابع کشور را در بخش اقتصادی تزریق کردیم چقدر جواب گرفتیم؟ ما فکر کردیم با دادن وام، صنعت را جلو میبریم و تولید اشتغال میکنیم. چقدر موفق بودیم؟ وقتی که در کشوری قریب دو سه درصد از اعتبارات دولتیاش به سمت دانشگاهها میآید، انتظارتان از دانشگاه هم باید همین باشد. من فکر میکنم شما اگر تحلیل منابع مالی کشور را انجام دهید توجه به فرهنگ و توجه به دانشگاه بیشتر در آن مشخص است.
در پایان و به عنوان جمعبندی این گفتگو قابل ذکر میدانم و تأکید میکنم دانشگاه رازی فرایند تکاملی خود از آموزشمحوری به پژوهشمحوری گامی جدی برداشته و الآن راهبرد جدی دانشگاه در مسیر تحول به ایفای مسولیت اجتماعی خود است.